عشق است ...

 

عشق شايد تنها جايزه ي اين روزگار نامهربان است
 
که براي بردنش نيازي به پارتي نيست!!
 
برايش مهم نيست که تو شاهي يا گدا !
 
مردي يا زن هر چه که هستي باش !
 
فقط تنها شرطش اين است
 
که ارزش آن را بشناسي وحرمتش را نگه داري......
نوشته شده در پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:17 توسط علی فتاحی| |

 

به سلامتی کسی که
 
بخاطرش گریه کردم ....!!!
و
 
رفت برای رفیقهاش
 
تعریف کرد...
 و
 
خندید...!!!
نوشته شده در پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:16 توسط علی فتاحی| |

 

وزهای بارانی را خیلی دوست دارم ...
 
 

معلوم نمی شود منتظرِ تاکسی هستی یا آواره ی خیابان ها !
 
 

بخارِ هوا مال سرماست یا دود سیگار !
 
 

روی گونه ات اشک هست یا دانه های باران !!!
نوشته شده در پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:16 توسط علی فتاحی| |

 

چه قدرسخت است
 منتظركسي باشي
 كه هيچ وقت به فكرآمدن نيست!!!!!
نوشته شده در پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:15 توسط علی فتاحی| |

 

عميق ترين درددرزندگي مردن نيست
بلكه نداشتن كسي است كه
الفباي دوست داشتن رابرايت تكراركند
وتوازاون رسم محبت بياموزي!!
نوشته شده در پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:14 توسط علی فتاحی| |

 

من خسته شدم بارمراكوه نبرد
طوفان مراكشتي نوح نبرد
اين مردم مازغصه جوك ميگويند
يعني كه كسي به دل جزاندوه نبرد
نوشته شده در یک شنبه 24 دی 1391
·                                                                                                                                 
·           
نوشته شده در پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:13 توسط علی فتاحی| |

 

 

پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم كه میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت كنم.تا اینكه یك روز اون اتفاق افتاد.. حال دختر خوب نبود.. نیاز فوری به قلب داشت.. از پسر خبری نبود.. دختر با خودش میگفت: میدونی كه من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا كنی.. ولی این بود اون حرفات.. حتی برای دیدنم هم نیومدی… شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید


نوشته شده در پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:12 توسط علی فتاحی| |

 

آسمون به ماه میگه: عشق یعنی چی؟
  ماه میگه یعنی بودن در آغوش تو . ماه میگه : تو بگو یعنی چی؟
 آسمون میگه انتظار دیدن تو
 
هنوز برایت می نویسم
 درست شبیه پسرکی نابینا که هر روز برای ماهی قرمز مرده اش غذا می ریزد . . .
 
در مدرسه زندگی در کلاس دنیا ، سر زنگ املا ، یادمان باشد برای محبت
تشدید بگذاریم تا نیم نمره از محبت ها کم نشود . .
 
دلِ سبزم را “گــــره” زد و رفتــ تا به آرزوهـــایش برســــد
 
نوشته شده در پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:11 توسط علی فتاحی| |

 

گيرم که باخته ام !!!
اما کسي جرات ندارد به من دست
بزند يا از صفحه بازي
بيرونم بيندازد، شوخي نيست من شاه
شطرنجم !!!
تخريب مي کنم آنچه را که نمي توانم باب ميلم بسازم...
آرزو طلب
نميكنم، آرزو ميسازم...
...
لزومي ندارد من هماني باشم که تو فکر مي کني ، من
هماني ام که حتي فکرش را هم نمي تواني بکني ...
زانو نمي زنم، حتي اگر سقف آسمان
، کوتاهتر از قد من باشد !
زانو نمي زنم، حتي اگر تمام مردم دنيا روي زانوهايشان
راه بروند !
''
من زانو نميزنم
نوشته شده در پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:9 توسط علی فتاحی| |

 

عشق...

برای عشق گریه کن،اماکسی رابه خاطرعشق به گریه کردن ننداز !!
 
باعشق بازی کن،اماهرگزکسی را با عشق بازی نده !!
نوشته شده در پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:9 توسط علی فتاحی| |

 

دعوا !!!
ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﻋﻮﺍ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﻭﺭﺷﻮﻥ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻥ ؛
 
ﺍﻭﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﻋﻮﺍ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ ﺭﻓﺘﻦ ،
 
ﻣﺮﺩﻡ ۱۰ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﻭﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻥ ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺮﮔﺮﺩﻥﺩﻋﻮﺍ ﮐﻨﻦ ،
 
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺍﻭﻣﺪﻥ ﻣﺴﺎﺑﻘﺎﺕ ﺑﻮﮐﺲ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺭﺍﻧﺪ ﺩﻭﻡ ﻫﺴﺘﻦ!!!
نوشته شده در پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:7 توسط علی فتاحی| |

 

برای خیانت هزاران راه هست..
اما...
هیچکدوم مثله تظاهر به دوست داشتن کثیف نیست.
 
نوشته شده در پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:6 توسط علی فتاحی| |

 

هر آهنگی که گوش میدهم
به هر زبانی که باشد....
بغضم را میشکند...
نمیدانم.........
بغضم به چند زبان دنیا مسلط است..
 

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:5 توسط علی فتاحی| |

 

سفر از فاصله ی دور حکایت دارد 
 
خسته با رفتن احساس رفاقت دارد
چه صمیمانه به درگاه خدا گویم  
 
که دلم از دوری دوست شکایت دارد
نوشته شده در پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:1 توسط علی فتاحی| |


Power By: LoxBlog.Com